Wednesday, July 19, 2006

قسمت



مدارک خود را برای تحویل به بخش بازرسی آماده کرد . تنها دو ساعت به پروازش
مانده بود . صدای زنگ تلفن همراهش ، او را به خود آورد . تلفن از بیمارستان بود .
مادربزرگ علیلش در اثر یک سکته ناگهانی جان سپرد .
از اینکه می دید مسافرتش به همین راحتی به هم خورد به اوج جنون رسید .
به همه چیز بد و بیراه می گفت ، از بخت بد و خدای خود عارض شد .
ساعاتی بعد خبری دردناک شهر را لرزاند :
هواپیمای جمهوری اسلامی ایران که از تهران به مقصد مشهد در
حال پرواز بود ، به علت نا معلومی ساعتی بعد از بلند شدن سقوط کرد
و همه 232 مسافر آن جان به جان آفرین تسلیم کردنند ... هانی

عزیزان میتونین با زدن گزیـنه (comments) درباره این مطلب
اظهـار نــظــر کنید . خـوشحال میـشم ........... هانـــی